رژیا پرهام – تورنتو
دارم با گوشیام به پیامی جواب میدهم. بچهها دورم جمع میشوند. یکی از فسقلیها عکسم را که گوشهٔ صفحه است، میبیند. به درخواست او عکس را باز میکنم. توی عکس آرایش کردهام و یکی از قشنگترین لباسهایم را پوشیدهام. دخترها با دقت به عکس زل میزنند، به من نگاهی میکنند و میگویند:
You look so pretty and fancy in this picture! more beautiful than you!
(چقدر توی این عکس خوشگل و شیکی! خیلی خوشگلتر از خودت!)
پسرها بلند میخندند و میگویند:
Razhia never wear make up again! you look so funny in this picture!
(رژیا هیچوقت آرایش نکن! توی این عکس خیلی خندهداری!)
نمیدانم با گفتهٔ دخترها ناامید بشوم، یا از تعریف پسرها امیدوار. از رک بودن و لحن معصومانهشان خندهام میگیرد. دلیلی برای خندیدنم نمیبینند و با تعجب نگاه میکنند.
میگویم: «فکر میکنید با مذاکره به نتیجهٔ مشترکی هم برسید؟»
توی این قسمت هم شک ندارند. با اطمینان و همزمان جواب میدهند: «نه!!»